بقیه داستان گشت و گذارمون
بعداز اینکه تو از دیدن پرنده ها سیر شدی البته دل نمیکندی اما به شوق رفتن به خونه مبین "راضی شدی که بیایی بیرون از مغازه.رفتیم خونه عمه سهیلا.عمه زینب و عمو محمد هم امدند.شب اونجا خوابیدیم.صبح که بیدار شدیم عمو علی نون داغ خریده بود و صبحانه خیلی چسبید.بعد از صبحانه تو با عمه سهیلا و مبین رفتین بیرون.ولی زود برگشتین چون خیلی بیرون سرد بود و تو خونه بازی کردین.نهار هم ابگوشتی خوردیم جانانه جای همه خیلی خالی خیلی چسبید.عصری باید برمیگشتیم خونه چون بابا یه قرار کاری داشت و سر راهمون هم رفتیم دنبال عمه لیلا و متین و همگی با هم رفتیم خونه می می.تا اخر شب که میخواستیم بیاییم خونمون که تو گفتی عمه زینب بیاد خونمون.عمه هم اومد خونمون و پ ...
نویسنده :
مامان لیلا
4:42