مهمونی خونه عمه زینب
هلیا جون ما یعنی من و تو و مامان ننی 5شنبه بعداز ظهر رفتیم خونه خاله اذر و قرار بود بابا مجید بیاد
اونجا دنبالمون.همه اونجا بودن و تو کلی با روژین و عرفان و غزل بازی کردی البته صدرا خواب بود که بعدا
بیدار شد و تو با صدرا هم بازی کردی.این عروسک رو هم عمو مهرداد رفته بود مسافرت برات سوغاتی
اورده دست عمو مهرداد درد نکنه.بابا مجید
اومد دنبالمون و ما رفتیم فشم خونه عمه زینب.البته تو توی راه تو ماشین خوابیدی و خستگیه بازی کردنت
از تنت بیرون اومد.رسیدیم اونجا دمای هوا 5- بود.ولی توی خونه خوب گرم بود.کرسی هم گذاشته
بودن.جای همگی خالی شام خوشمزه ای هم عمت درست کرده بود هلیا جون و ما هم حسابی خوردیم
وبعد از کلی صحبت خوابیدیم زیر کرسی وای چه کیفی داد.جمعه صبح که از خواب بیدار شدیم عمه کله
پاچه درست کرده بود خوردیم وتو با عمه زینب رفتی بالا پشت بوم پیش کفترا واومدی پایین و دوباره با بابا
مجید رفتی بالا.بعد از ظهر با بابا مجید رفتید زیر کرسی و خوابیدیدچه خوابی
هم کردید.ارامش از چهرتون مشخصه.اون شب هم اصرارهای تو و عمه جون نذاشت که برگردیم
خونمون.از صبح هم تلفنهای کاری بابا مجید نذاشت که بخوابیم.نهار که خوردیم راه افتادیم به سمت
تهران.عمه زینب و عمو محمد دستتون درد نکنه خیلی به ما خوش گذشت دور هم بودیم.
قرار شد که بریم خونه عمه لیلا که تازه اسباب برده بودن.رسیدیم خونشون.عمه و متین خیلی خوشحال
بودن که ما رفتیم خونشون البته ما هم از دیدن عمه و متین خوشحال شدیم.تو با متین بازی کردین و
کارتون ماشینها ی2 رو دیدین و شام خوردیم و وقت رفتن دوباره اصرار داشتی که بمونیم و متین هم
همش
میگفت دایی مجید اگه کار داره میخواد بره شما و هلیا بمونید خلاصه بعد از کلی قول و قرار گذاشتن
تونستیم که بیاییم خونمون چه بارونی هم میومد.رسیدیم خونه و خوابیدیم.این لباس خوشگل رو هم عمه لیلا جون برات خریده.عمه جون دستت درد نکنه.