شنبه
از خواب که بیدار شدیم تو یه ذره حالت سرما خوردگی داشتی و تب هم داشتی که شربت بهت دادم ومی
می هم اومد پیشمون نهار که خوردیم تو خوابیدی. بیدار که شدی باز هم تنت داغ بود شربت خوردی و بابا
مجید هم یه لیوان اب پرتغال و اب لیمو شیرین بهت داد خوردی و رفتیم حموم و اومدیم بیرون و تو خیلی حالت
بهتر شده بود و با بابایی بازی میکردی و کلی سر حال اومدی قربونت برم الهیهنوز هم بابا
جون میتونه تو رو بلند کنه و برسونه به سقف و تو هم کلی ذوق کنی.الان که اینها مینویسم تو با عمه
زینب مشغول بازی کردنی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی