هليا اقدمهليا اقدم، تا این لحظه: 17 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

هلیا

4شنبه هفته گذشته

1390/10/18 4:03
نویسنده : مامان لیلا
494 بازدید
اشتراک گذاری

هلیاهلیا جونم من و تو با اژانس رفتیم خونه ننی و بابا مجید کلی کار داشت و نتونست ما رو ببره.توی راه خیلی

ترافیک بود  و تو هم که حوصله ات سر رفته بود همش میگفتی پس کی میرسیم.تا بالاخره رسیدیم.دایی

صادق  و زندایی ندا و امیر علی و خاله سهیلا و روژین و عمو مهرداد و شیرین خانم اونجا بودن.تو با روژین و

امیر علی خیلی بازی کردید.شام خوردیم و همه رفتن به جز خاله سهیلا و روژین. 

صبح که بیدار شدیم و صبحانه خوردیم و تو با روژین رفتین توی حیاط بازی کردین و اومدین بالا نهار خوردیم و

اماده شدیم تا بابا بیاد دنبالمون و ببره به پرنده فروشی که قول داده بود.اخه تو عاشق طوطی هم

هستی.بابا اومد دنبالمون و رفتیم به اون مغازههلیا و طوطیهاهلیا جون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان امیر علی
18 دی 90 15:29
قربون عکسهای نازت برم من
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هلیا می باشد