امروز
امروز یه کمی دیر از خواب بیدار شدیم چون دیشب دیر خوابیدیم.بابایی نون داغ گرفت و اورد و صبحانه خوردیم.تو با اسباب بازیهات مشغول بازی شدی ومن هم رفتم سر وقت اشپزخانه و شروع کردم به تمیز کردن کل اشپزخونه.من که مشغول تمیز کاری بودم دیدم میگی مامان جون گرسنم شده من هم فوری زنگ زدم و از بیرون غذا گرفتم و با هم خوردیم.من هم کمی خستگی در کردم و دوباره رفتم سراغ کار.بابایی هم که وقتی زنگ زد و شنید که من کلی کار کردم و خسته هستم از بیرون شام گرفت اورد خوردیم و تو مشغول کارتون دیدن شدی من هم مشغول نوشتن وبلاگت که خستگیم هم در بره. ...
نویسنده :
مامان لیلا
22:46