هليا اقدمهليا اقدم، تا این لحظه: 17 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

هلیا

4شنبه

1390/11/20 16:15
نویسنده : مامان لیلا
557 بازدید
اشتراک گذاری

هلیا جونهلیا جونامروز که از خواب بیدار شدی بعد از صبحانه البته هوس نون تست کرده بودی که بخوری.رفتی تو حیاط وبا سگا بازی کردی بعد که خسته شدی اومدی تو و هوس کردی که سگا رو ببری حموم و بشوری من هم ازت عکس انداختم.هر چی شامپو بچه بود ریختی توی لگن بعد من هم دونه دونه اب کشیدمشون و خشکشون کردم وبهشون غذا دادم و گذاشتم تو جاشون بعد هم اومدم تو رو از حموم اوردم و لباس پوشوندم وبابایی اومد و غذا خوردیم و تو با کامپیوتر یکم بازی باربی کردی و منتظر شدی که خاله اینا بیان از خوشحالی نمیدونستی که چیکار کنی اخه تو عاشق خاله هستی.خاله و ننی و روژین اومدن بابایی هم از بیرون اومد و دور هم بودیم تا دیر وقت بیدار بودیم دوست داشتی عکسای بچگیت رو ببینی با همدیگه دیدیم و خاطره هاشون برامون زنده شد.خلاصه که خیلی خوش گذشت و خوابیدیم. هلی جون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان رها
20 بهمن 90 16:44
وای خاله به قربونت چقدر نازی میای با هم دوست بشیم منتطرتم
مامان امیر علی
20 بهمن 90 23:40
مبین فرفری
21 بهمن 90 21:21
هلیا جان عمه فدات شه ،مواظب باش مریض نشی


مبین فرفری
21 بهمن 90 21:26
زن دایی نظر شما درمورد وب مبین موضوع حرف گوش کن مامان که نگار نظر داده چیه؟
baba majid
27 بهمن 90 0:27
baba fadat she,man koli dar morede kasko tahghigh kardam hala nazaret avaz shod migi sag mikhai.mitarsam farda ham nazaret avaz she.vali ta tavalodet bishtar forsat nadari
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هلیا می باشد