4شنبه
امروز که از خواب بیدار شدی بعد از صبحانه البته هوس نون تست کرده بودی که بخوری.رفتی تو حیاط وبا سگا بازی کردی بعد که خسته شدی اومدی تو و هوس کردی که سگا رو ببری حموم و بشوری من هم ازت عکس انداختم.هر چی شامپو بچه بود ریختی توی لگن بعد من هم دونه دونه اب کشیدمشون و خشکشون کردم وبهشون غذا دادم و گذاشتم تو جاشون بعد هم اومدم تو رو از حموم اوردم و لباس پوشوندم وبابایی اومد و غذا خوردیم و تو با کامپیوتر یکم بازی باربی کردی و منتظر شدی که خاله اینا بیان از خوشحالی نمیدونستی که چیکار کنی اخه تو عاشق خاله هستی.خاله و ننی و روژین اومدن بابایی هم از بیرون اومد و دور هم بودیم تا دیر وقت بیدار بودیم دوست داشتی عکسای بچگیت رو ببینی با همدیگه دیدیم و خاطره هاشون برامون زنده شد.خلاصه که خیلی خوش گذشت و خوابیدیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی