تاسوعا و عاشورای حسینی
تاسوعا که خونه موندیم البته خونه مامان بزرگ و تو خونه عزاداری کردیم.من بودم و تو و مامان بزرگ و ننی و خاله سهیلا و روژین و دختر عمه مامان ننی هم پیشمون بودن.روز عاشورا هم تو و بابا مجید رفتید بیرون وبرگشتید دایی رضا و زندایی وامیر رضا اومدن اونجا تا شب که حاجی بابا هم از مسافرت برگشت و شام هم همگی دور هم خوردیم.بعد از اون هم که میخواستیم برگردیم خونه مثل همیشه چسبیدی به خاله سهیلا و میگفتی بیا خونمون تا اینکه بالاخره راضی شدی مامان ننی با ما بیاد.چون خاله میخواست به مامان بزرگ کمک کنه نتونست با ما بیاد.دایی رضا زحمت کشید و ما رو رسوند به خونمون تو هم زود خوابیدی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی