این چند روز و مهمونی هایی که خیلی خوش گذشت
توی هفته گذشته ننی خیلی دلش تنگ شده بود و هلیا جون هم دلش برای ننی جونش تنگ شده بود و اصرار کرد که ننی بیا پیش من.اخه هلیا جون این نوشته ها رو که بزرگتر شدی وخوندی همشون برات یه خاطره خوب میشه.خلاصه که جونم برات بگه که ننی که هر روز به ما زنگ میزنه و احوالمون رو میپرسه هر دفعه هم بهش میگفتی ننی پس کی میایی پیش من؟بالاخره هم سه شنبه هفته پیش اومد خونمون و برات یه ارگ خوشگل هم خریده بود.ننی جون دستت درد نکنه که میایی به من سر میزنی.خیلی هم ممنون که برام ارگ خریدی.دوستت دارم ننی جون.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی