15 به بعد
اون چند روزی که خونه نبودیم یه عالمه کار داشتیم که انجام بدیم.تو هم اسباب
بازیهاتو جمع میکردی و گاهی هم کارتون میدیدی و با کامپیوتر هم بازی میکردی.
٥شنبه هم مامان بزرگ زنگ زد که بریم خونشون ننی و خاله اذز و طاهره و امیر
رضا و مامانش و دوست امیر رضا که گهگاهی با امیر رضا میان اونجا هم بودن.ننی
رو دوباره گیر انداختی و نذاشتی که بره خونشون و با خودت اوردی خونه.شب هم
یه فیلم دیدیم که خیلی خنده دار بود بعد هم خوابیدیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی