این چند روز
سیزده به در که سالگرد بابا جون خدابیامرز بود و ما هم مثل هر سال رفتیم پیش
بابا جون.البته از شب قبلش که همگی خونه ننی شام دعوت بودیم و ما هم از
فشم خونه عمه زینب راه افتادیم که قرار شدوسط راه عمه سهیلا و مبین رو هم
همراه خودمون ببریم.رسیدیم خونه ننی و شام خوردیم و دوباره از اونجا عمه
سهیلا همرو دعوت کرد که بریم و سیزده بدر اونجا باشیم.همگی شب رو خونه
عمه خوابیدیم و صبح هم بیدار شدیم و رفتیم بهشت زهرا و برگشتیم خونه عمه
سهیلا.خلاصه که خیلی خیلی خوش گذشت دست عمه سهیلا و عمو علی
درد نکنه واینگونه بود که سیزده هم بدر شد البته بیرون به در شد با دور هم
بودن و کلی موتور سواری.شب خاله اینا هم رفتن و ما اونجا خوابیدیم با ننی.فردا که بیدار شدیم و
صبحانه خوردیم و رفتیم که ننی رو برسونیم خونشون.بعد که رسیدیم خونه
مشغول جمع و جور کردن و لباسارو ماشین زدن شدم و تو هم با موتور سواری
و عروسکات مشغول شدی.بعد هم بابایی اومد و شام خوردیم و خوابیدیم.